با نیمی ازقلب شان عاشق می شوند
آن نیمه دیگر را میگذارند
برای بعد
برای سال های دلتنگی
به کسی نگو
فقط مرا در زمینِ پاکی بکار
که در زدن های عمر را نفهمیدم
دردم از اینست
که درآن
کسی به سوی مقصد نمی رود
که نیمی از آن را اندوه گرفته است
نیم دیگرآن را
زنی
که قادر است با اندوه بجنگد
تصویرخانه ایست درکناردرختی
با چند کبوتر در آسمان
ازکودکی که زوتر ازهمه بزرگ شد
به عشق
به اتفاق های خوشایند
اگر نامه رسان بی حواس شهرما
نامه ها را
در میان راه گم نکند