که سه ایستگاه بیشتر ندارد
زندگی
عشق
ومرگ
ومن سراسیمه به ایستگاه دوم رسیده ام
باید یادش را به او داد
تا با خودش ببرد
وقتی پرنده ای لانه اش را
جا میگذارد ومیرود
درخت زودتر پیر می شود
زمانی یکی از آنها عاشق میشود
تازه فرشته میشود
که باید دور شود
یک روز را هرگز فراموش نمی کنم
آن روز که نشانی ام را
از تو پرسیدم